پروژه ي از پوشك گرفتن
سلام عسلكم
برات بگم كه من از همون اول براي اينكه تو رو از پوشك بگيرم عجله داشتم همين تابستون رو هم تو برنامه داشتم ولي وقتي شروع شد خودم هم نفهميدم چطور شد در حقيقت تو عمل انجام شده قرار گرفتم عجله نكن ميگم چرا
جريان از اين قراره كه 20 تير يعني دقيقا پايان 15 ماهگيت اسهال گرفتي و پاهات در اثر تماس زياد با اسهال كه خيلي اسيديه دچار سوختگي شد منم بازت ميذاشتم كه هوا بخوره و زودتر خوب بشه بعد از اينكه خوب شدي من هم گفتم حالا كه چند روز باز بوده بذار شروع كنم اينطوري شد كه قيد فرش و خونه زندگي رو زدم و ديگه تو خونه پوشكت نكردم تو روزهاي اول واقعا به غلط كردن افتاده بودم ازطرفي حسابي ترتيب آبياري فرشها رو داده بودي نه راه پس داشتم نه راه پيش تو هم ديگه زير بار پوشك پوشيدن نميرفتي 20 روز گذشت ولي دريغ از اينكه يه بار تو لگنت جيش كني در اوج ناميدي بودم كه يه بار كه باز باز بودي ديدم يه قطره جيش داره ميريزه سريع نشوندم رو لگن و جييش با اينكه تو نگفته بودي حسابي ذوق كردم و نيرو گرفتم از روز 22وم چند قطره جيش ميكني و با نق زدن خبرم ميكني و ادامه جيش رو ميبرمت لگن البته هنوز قبلش نميتوني خبرم كني پي پي هم خودم از حالت صورتت ميفهمم و ميبرمت ولي ميدونم هنوز راه زيادي دارم راستي ديروز بعداز ظهر هنوز چيزي از خوابت نگذشته بود كه ديدم اومدي تو اتاق از اينكه اونقدر زود بيدار شدي تعجب كردم يكدفعه به ذهنم رسيد شايد جيش داري پرسيدم جيش داري تو هم به حموم اشاره كردي آخه لگنت اونجاست و رفتيم جيش كردي غروب هم با بابا رفتيم برات جايزه گرفتيم يه ماشين و آجره