آرشانآرشان، تا این لحظه: 12 سال و 21 روز سن داره

یادداشت های کودکی

يك هفته ي سخت

1392/6/28 1:37
نویسنده : زیبا
1,172 بازدید
اشتراک گذاری

سلام نفسم الان كه تو دارم اين ژست رو مينويسم تو خوابيدي  درست 10 شب از اون اتفاق وحشتناك كه هنوز از يادآوريش تنم به لرزه مي افته ميگذره ولي خدا رو شكر كه به خير گذشت خدا تو و بابا رو دوباره بهم بخشيد راسته كه ميگند هزار تا فرشته مواظب بچه هاند سلامتي تو برامون مثل معجزه است ميگم معجزه به چند دليل :

اول اينكه تو هميشه بغل بابا بودي و اگر بابا ميرفت زير زمين تو هم يا باهاش ميرفتي يا خودت ميرفتي از بالا پله ها نگاهش ميكردي و منتظر ميموندي بياد بالا ولي اون شب قبل انفجار بابا ميذارت رو ايوون و تنهايي ميره

دوم اينكه خدا خواسته با اينكه آتيش مژه هاي قشنگت و كمي از موهاي سرت  رو سوزونده خدارو شكر به پوست ظريفت كوچيكترين آسيبي نرسونده

سوم اينكه موج انفجار يك گلدون بزرگ رو از بغل دست تو پرتاب كرده پايين واي كه اگر تو هم پرت ميشدي و خداي ناكردهزبوونم لال  سرت جايي ميخورد ......  حالا حق دارم بگم معجزه  حق دارم بگم خدا هزار تا از فرشته هاش نگهبان ني ني ها هستند ؟

عزيزم پسرم به خدا حاضرم تمام دنيامو بدم و خاطرهي اون شب رو از ذهن قشنگ تو پاك كنم باور كن تو اين يك سال و نيم كه تو كنارم بودي تمام سعي ام رو كردم تا روح تو آسيبي نبينه در تمام دنيا و آرزوهامو بستم تا امنيت رو احساس كني تا مطمين باشي مادرت هميشه كنارته ولي از اون شب كذايي به بعد تمام تلاش هام نقش بر آب ميبينم وقتي ترس رو تو وجودت حس ميكنم داغون ميشم  يك لحظه دور از چشمت كه باشم بغض ميكني و آنچنان گريه ميكني كه كه ساكت كردنت كار هر كسي نيست  ولي باز اميدوارم كه با گذشت زمان همه مون اين خاطره رو از ياد ببريم

خدايا شكرت كه كه همسرم و پسرم سالمند  باز هم در كنارم هستند

                 خدايا شكرت

از تمام دوستاني كه كامنت گذاشتند و جوياي احوال همسرم بودند ممنون و معذرت ميخوام كه نتونستم به تك تكشو ن جواب بدم

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

مامان پريسا خانوم
29 شهریور 92 12:08
خدا رو شكر كه حال همتون خوبه ايشالا هر چه زودتر از ذهن پسر گلتون هم بره يكي دو ماه طول مي كشه ولي سعي كن محيط رو براش شاد كني و همش پارك و جاهاي شاد ببريش
❤دو نیمه قلبم❤
3 مهر 92 0:09
سلام وای عزیزم چی شده بود خدا رو شکر که هر دوشون سالمن مگه چی منفجر شده بود؟
خاله فریبا
4 مهر 92 14:31
ان شالله خدا همیشه حافظ شما و عزیزاتون باشه
مامان آرین
12 مهر 92 10:09
خدایاشکرت که آرشان کوچولو رو در پناه خودت حفط کردی.انشاالله در پناه خودت ذهن این فرشته کوچولو رو هم از خاطره این حادثه بد پاک کنی بزودی.تا مامانیش هم از دغدغه ذهنی رها بشه. زیبا جان خداروشکر که همگی سلامتین مطمئن باش ذهن آرشان هم از این ماجرا پاک میشه فقظ ممکنه زمان ببره .باید صبور باشی دوست عزیزم از خدا میخوام خیلی بهت کمک کنه ومطمئنم مامان مقتدری چون تو از پس این هم برمیادبخوبی.
مامان آرین
12 مهر 92 19:50
ممنونم زیبا جان اومدی پیشمون .خوشحالم که کامنت هام برات دلگرم کننده بوده عزیزم.بخدا منم همیشه دلم پیش شماست واقعا بحران سختی بوده اما میدونم شما قویتر از این قضیه هستی وباتوکل به خدای مهربون اونو با سربلندی پشت سر میذاری.نگران آرشان جون هم نباش کم کم خوب میشه من مورد مشابه دیدم باید بهش فرصت بدی هم به خودت.میبوسمتون وبهترین ها رو از خدا براتون خواستارم انشاالله با خبرهای خوب میای وبت وهمه خوشحال میشیم
مامان آرین
16 مهر 92 1:32
سلام آرشان عزیزم.روزت مبارک نازنینم.انشاالله در کنار مامان وبابای عزیزت ایام رو به خوشی سپری کنی ودیگه هیچوقت ناراحتیتون رو نبینم هرگزززززززززززززز
خاله فریبا
16 مهر 92 11:12
روز جهانی کودک مبارکت باشه خاله جون همیشه سلامت باشی و خنده رو لبات