آرشانآرشان، تا این لحظه: 12 سال و 19 روز سن داره

یادداشت های کودکی

همیشه اولین شانس رو بچسب!

1392/5/14 21:07
نویسنده : زیبا
885 بازدید
اشتراک گذاری

مرد جوانی درآرزوی ازدواج با دختر ِ زیباروی کشاورزی بود. به نزد کشاورز رفت تا از او اجازهبگیره. کشاورز براندازش کرد و گفت: پسر جان، برو در آن قطعه زمین بایست. من سه گاونر رو یک به یک آزاد میکنم، اگر تونستی دم هر کدوم از این سه گاو رو بگیری، میتونیبا دخترم ازدواج کنی.مرد جوان در مرتع، به انتظار اولین گاو ایستاد. در طویلهباز شد و بزرگترین و خشمگین‌ترین گاوی که تو عمرش دیده بود به بیرون دوید. فکر کردیکی از گاوهای بعدی، گزینه ی بهتری خواهد بود، پس به کناری دوید و گذاشت گاو ازمرتع بگذره و از در پشتی خارج بشه. دوباره در طویله باز شد. باورنکردنی بود! درتمام عمرش چیزی به این بزرگی و درندگی ندیده بود. با سُم به زمین میکوبید، خرخرمیکرد و وقتی او رو دید، آب دهانش جاری شد. گاو بعدی هر چیزی هم که باشه، باید ازاین بهتر باشه. به سمتِ حصارها دوید و گذاشت گاو از مرتع عبور کنه و از در پشتیخارج بشه.برای بار سوم در طویله بار شد. لبخند بر لبان مرد جوان ظاهر شد. اینضعیف ترین، کوچک ترین و لاغرترین گاوی بود که تو عمرش دیده بود. این گاو، برای مردجوان بود! در حالی که گاو نزدیک میشد، در جای مناسب قرار گرفت و درست به موقع برروی گاو پرید. دستش رو دراز کرد... اما گاو دم نداشت!..زندگی پر از فرصت هایدست یافتنیه. بهره گیری از بعضی هاش ساده ست، بعضی هاش مشکل. اما زمانی که بهشوناجازه میدیم رد بشن و بگذرن (معمولاً در امید فرصت های بهتر در آینده)، این موقعیتها شاید دیگه موجود نباشن. برای همین، همیشه اولین شانس رو بچسب!

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

♥مامان آمیتیس♥
18 مرداد 92 6:27
دعاهایت را اجابت كند آنكه آسمانی را میگریاند تا گلی را بخنداند. طاعات و عبادات قبول عيد سعيد فطر بر شما مبارك
مامان هلیا
21 مرداد 92 2:21
سلام. ممنون از اینکه وقت گذاشتین پاسخ دادین.از طرف من کوچولوی گلتونو ببوسین
مامان آرین
22 مرداد 92 11:43