آرشانآرشان، تا این لحظه: 12 سال و 21 روز سن داره

یادداشت های کودکی

گامهايت استوار

سلام بالاخره بعد از 1سال و 25 روز  ديشب كمر همت رو بستي و از يك قدم و دو قدمي كه از هفته ي پيش شروع كرده بودي  فراتر رفتي و رسما راه افتادي نميدوني چه ذوقي ميكنم واقعا خستگي از تنم در مياد بگذريم كه هنوز وقتي كاري داري رو زانو راه ميري ولي قبوووووول     ...
21 ارديبهشت 1392

عکس سفره 7 سین با تاخیر

ا ین ٧سین مربوط به اولین نوروزیه که تو با ما بودی اما اگر میبینی سبزه و ماهی نداره به خاطر اینه که عکسهایی که گرفته بودم اشتباهی پاک کردم بعد این ٢ تا عکس رو بعد از برگشتن از  مسافرت گرفتم که سبزه و ماهی رو برده بودم خونه عزیز تا از بین نرند ...
9 ارديبهشت 1392

واکسن 1 سالگی و بد شانسی

سلام پسرم امروز برده بودم واکسن ١سالگیت رو بزنم خوشحال بودم که واکسن راحتیه و ١دونه است وقتی رفتیم اتاق واکسیناسیون به پای چپت واکسن زدند و گریه کردی بعد از اون مسول واکسیناسیون با یه سرنگ دیگه رفت طرف پای راستت من متعجب دویدم طرفش و دستش رو زدم کنار گفتم واکسن ١ سالگیه چند تا میزنی که فهمیدیم اشتباهی واکسن ١٨ ماهگی تزریق شده و ناچارا باید این بار هم ٢ بار آمپول بزنی بمیرم برات چه بد شانسی اوردی وقتی رسیدیم خونه برای اطمینان با دکترت تماس گرفتم تا ببینم ضرری متوجه گل پسرم نباشه که خدا رو شکر خطری در کار نیست  
28 فروردين 1392

تولدت مبارک

                                            سلام عسلم بالاخره  روز تولدت رسید شاید باور نکنی ولی از قبل به دنیا اومدنت تو فکر این روز بودم  ولی  تو لحظات آخر تصمیم گرفتم یه جشن خودمونی بگیرم خیلی هم خوش گذشت و خوشحالم که با شلوغ کردن بیش از حد اذیتت نکردم آخه پسر مامان زیاد با غریبه ها جور نیست و میدونستم با دعوت مهمون زیاد اوقاتت رو تلخ میکنم اونوقت همه چی خراب میشه ولی در عوض شب تولدت با وجود بابا بزرگها&nb...
22 فروردين 1392

بعد از مدتها

سلام عسلکم میدونم خیلی دیر کردم ولی دلیل دارم یه عالمه اونم از نوع موجه ١ بعد از آخرین پستی که برات گذاشتم  اینترنت حدود ١ هفته ای مشکل داشت ٢ برای ارشد ثبت نام کردم و کم کم باید خودم رو آماده کنم ٣بعدش هم که کارای عید و خرید بعد هم که خود عید و آره دیگه حسابی سرم شلوغ بود ٤ فکر میکنم به اینترنت اعتیاد پیدا کردم تو ترک بودم همه کارام میموند با یه عالمه خستگی  از حالا به بعد هفته ای یه بار آپ میکنم و تمام ولی مهمتر از اون اینکه  یه حدودی از جو نی نی وبلاگ به خاطر مسایل حاشیه ای اون زده شدم ولی به اصرار بابا برگشتم تا برات بنویسم ولی اینبار فقط برای تو مینویسم  ...
15 فروردين 1392

يلدا

سلام آرشانم اولين يلدات مبارك قبل اينكه برات از اولين شب يلدات بگم 2 تا چيز رو برات توضيح ميدم يكي اينكه من و بابا از سال تاول توافق كرديم يه سال اين شب بريم خونه ي مامان و باباي  من و سال بعد خونه ي مامان باباي  بابا  دوم اينكه امسال به خاطر فوت پسر خاله بابا  از شب يلدا خبري نبود من و بابا هم در لحظه ي آخر تصميم گرفتيم تو خونه خودمون مقدماتش رو آماده كنيم و اولين يلدا رو 3 نفري برگزار كنيم براي ديدن عكسها برو ادامه مطلب ميدونم خيلي چيزا كمه ولي بخاطر همون دلايلي كه گفتم خودت ببخش عزيزم     اينم عكسهاي 2 نفرهي شما و هندونه ي شب يلدا   با پوست نه مامان آبرومون رفت همه فه...
7 فروردين 1392

لي لي حوضك

سلام پسرم تقريبا يك هفته است يا گرفتي و لي لي حوضك رو با دستات نشون ميدي تا من ميخونم سريع با انگشت كف دستت رو نشون ميدي موقع خوابيدن هم براي خودت ميخوني تا خوابت ميبره البته منظورم از خوندن همون صداسازيه وقتي اينكارو ميكني ميخوام اونقدر بوست كنم و تو بغلم فشار بدم كه نگو  ديگه اينكه ديشب براي اولين بار به مدت 5 ساعت بدون مامان بودي گذاشته بوديمت پيش عزيز (مامان بابا ) و رفتيه بوديم عروسي آخه شب حنابندون خسته شده بودي براي همين اين تصميم رو گرفتيم تو هم اونطور كه عزيز ميگفت اصلا اذيت نكرده بودي شامت هم حسابي خورده بودي آفرين
27 بهمن 1391

اين روزها

سلام گل پسرم خوبي الان بعد كلي شيطنت راحت خوابيدي منم اومدم از فرصت استفاده كنم و از شيرين كاري هات بگم اول اينكه از 7 بهمن رسما دست دسي ميكني و تا بهت ميگم دست شروع ميكني به دست زدن و موقعي كه دراز كشيدي و  ميگم پا 2 تا پاهات رو ميبري بالا و از همون بالا رها ميكني  بعد از اينكه تونسته بودي رو پاهات بايستي ديگه از 4 دست و پا رفتنت قطع اميد كرده بودم كه الان 1 هفته اي ميشي به جاي سينه خيز   4دست وپا ميري و البته چند باري هم وقتي سر پا بودي دستهاتو رها كردي و بون تكيه ايستادي البته فقط براي چند لحظه ي كوتاه ولي تو همون چند ثانيه انگار دنيا رو بهم ميدند گاهي از ذوق بغلت ميكنم ميبوسمت و پيش خودمون باشه اشك شوق مير...
15 بهمن 1391

عكسهاي آتليه

بالاخره بعد 27 روز عكسهات آماده شد اين عكسها مربوط به 9 ماهگيته كه تازه به دستمون رسيد و اينكه اگر يه كم نور تو عكسها افتاده به خاطر اينه آتليه قبول نكرد بهمون آرشيو بده منم با دوربين از روي عكسهات عكس گرفتم و گذاشتم تو وبت ...
14 بهمن 1391