تولدت مبارک
سلام عسلم بالاخره روز تولدت رسید شاید باور نکنی ولی از قبل به دنیا اومدنت تو فکر این روز بودم ولی تو لحظات آخر تصمیم گرفتم یه جشن خودمونی بگیرم خیلی هم خوش گذشت و خوشحالم که با شلوغ کردن بیش از حد اذیتت نکردم آخه پسر مامان زیاد با غریبه ها جور نیست و میدونستم با دعوت مهمون زیاد اوقاتت رو تلخ میکنم اونوقت همه چی خراب میشه ولی در عوض شب تولدت با وجود بابا بزرگها . مامان بزرگها . عمه ها و خاله و دایی حسابی بهت خوش گذشت منم زیاد خسته نشدم
عکسها ادامه مطلب
صبح روز بعد تولد : آرشان با هدیه های تولدش
این ماشین رو من و بابا گرفتیم برات
این ارگ رو مامانی و آقا جون برات گرفتند مرسی ( خودمونیم صدات هم قشنگ بوداااا) ما که لذت بردیم
این هلی کوپتر و آدم آهنی هم کادوی دایی جوونم
این ٣ چرخه از طرف بابا جان و عزیز مرسی
عمه مهناز دستش درد نکنه چه تریلی با حالی
کادوی خاله جوون مرسی
این تاپ رو عمه کوچیکه گرفته
ا
دست همتوون درد نکنه من رفتم بای بای
راستی مامانی یه جفت کفش هم گرفته که رفته برای تعویض دستش درد نکنه دوستون دارم