اين روزها
سلام گل پسرم خوبي الان بعد كلي شيطنت راحت خوابيدي منم اومدم از فرصت استفاده كنم و از شيرين كاري هات بگم
اول اينكه از 7 بهمن رسما دست دسي ميكني و تا بهت ميگم دست شروع ميكني به دست زدن و موقعي كه دراز كشيدي و ميگم پا 2 تا پاهات رو ميبري بالا و از همون بالا رها ميكني
بعد از اينكه تونسته بودي رو پاهات بايستي ديگه از 4 دست و پا رفتنت قطع اميد كرده بودم كه الان 1 هفته اي ميشي به جاي سينه خيز 4دست وپا ميري و البته چند باري هم وقتي سر پا بودي دستهاتو رها كردي و بون تكيه ايستادي البته فقط براي چند لحظه ي كوتاه ولي تو همون چند ثانيه انگار دنيا رو بهم ميدند گاهي از ذوق بغلت ميكنم ميبوسمت و پيش خودمون باشه اشك شوق ميريزم
يه كاري هم امروز انجام دادي كه حسابي خستگي از تنم در اومد اول اينكه من وسط اتاق دراز كشيده بودم تا چشمامو ميبستم تند تند ميگفتي نه نه نه اول متوجه منظورت نشدم ولي چند بار كه تكرار كردم ديدم تا چشمامو باز ميكنم خيالت راحت ميشه و ساكت ميشي يعني نخواب دوم اينكه بابا به شوخي منو ميزد تو دويدي اومدي بغلم كردي اينباز بابا محكم زد و من واقعا دردم گرفت و كه تو حالت گريه گرفتي خودمونيم بابا از اين طرفداري تو از من حسوديش شد!
تو اين ماه عمه مهناز برات يه شال و كلاه و يه ژاكت و كلاه بافت كه خيلي بهت مياد و خوشگل شده دستش درد نكنه عكسهاش رو ميزارم ادامه مطلب
با اين شال و كلاه تو 2 تا پست قبلي عكس گذاشتم برات فدات بشم خيلي رنگ سبز بهت مياد
اين ژاكت و كلاه هم امروز آماده شد در اولين فرصت تنت ميكنم عكسشو ميذارم برات