آرشانآرشان، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 4 روز سن داره

یادداشت های کودکی

خاطره بازي

1391/8/12 17:36
نویسنده : زیبا
327 بازدید
اشتراک گذاری

آن روزها كه تلويزيون مثلا الان درابعاد چند در چند و قطر يك سانت به وجود نيامده بود و بچه ها براي ديدن چند تصوير سياه و سپيد لرزان دور هم جمع مي شدند، هيچوقت تصور نمی كردند كه قرار است در همين قاب كوچك زيباترين خاطرات كودكيشان رقم بخورد.









 









پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (12)

مامان علی اکبر
12 آبان 91 19:10
سلا عید شما مبارک
مامان آرین
13 آبان 91 0:28
ممنون به ماسرزدین.
مامان آبتین
13 آبان 91 1:19
سلام عید مبارک!

خاطرات کودکیمو زنده کردی ! یادش بخیر ما هم تلویزیون پارس سیاه و سفید داشتیم! موقع امتحانات بابا سیمشو میکشید و بعد از امتحانات روشن میشد!
چقدر برفکها حرصمون رو درمیاوردن !
چقدر حالگیری بود که برای صداکم و زیادکردن یا عوض کردن کانال می بایستی هردقیقه بلند بشی


اره واقعا ولي اون برفكها هم الان شيرينه من كه حاضرم تلوزيون يه سره برفكي باشه ولي برگردم به كودكي

مریم(مامان روشا)
13 آبان 91 15:00
مامان تسنیم سادات
13 آبان 91 15:17
سلام عیدتون مبارک ... عکسای جالبی گذاشتین منو برد به دوران کودکی .... یه پیام خصوصی براتون گذاشتم
مامان رادمان
13 آبان 91 18:56
سلام.واقعا چه دنیای قشنگی داشتیم.یادش بخیر.



اره يادش به خير
مامانی درسا
14 آبان 91 3:30
خیلی خیلی خیلی زیبا بود عزیزم ما رو برد به خیلی سال پیش ..... حالا داشتم فک میکردم چقده اون موقع بچه ها ساده بودن و با همون سادگی شون به چیزای ساده فک میکردن ....ممنون بابت سر زدنت ....دوست من
مامان کیارش
14 آبان 91 9:56
سلام.چقدر این کارتونارو دوست داشتم! یادش بخیر


يادش به خير
مامان محمد و ساقی
14 آبان 91 13:10
سلام چه عکسهای جالبی گذاشتی
من از چاق و لاغر میترسیدم
پسملتون هم خیلی نازه.خدا حفظش کنه

موفق باشید


ممنووووون
عموی محیط بان
14 آبان 91 21:47
سلام وای چه نی نی نازی دارین خدا حفظش کنه ممنون از پاسختون منتظر شما در وبلاگ نی نی ها وارسال نظر هستیم ممنون
مامان 2بهونه قشنگ زندگی
15 آبان 91 12:38
خیلی قشنگه یادش به خیر ولی دلم برای یچه های خودمون میسوزه اونا ازاین خاطره های مشترک ندارن
ماناز
5 آذر 91 20:23
دوست خوبم سلام بابت این که مرا به سفر کودکی بردید ممنونم. درقسمت پرسش وپاسخ به سوالتان برخوردم واین که احساس تنهایی می کنید.دوست خوبم من هم این دوران را پشت سر گذاشتم البته حق با شماست بچه هاتا سنی چون کاملا وابسته ونیاز مند پدر ومادرند خیلی سخت می گذرد مخصوصا این که باید تمام وقت در اختیارشان باشید ولی بدانیدهمیشه به این صورت نیست فوقش تا 3 سال سخت است پس از ان به علت میل به اجتماعی شدن،بچه ها از والدین فاصله گرفته وبه دوستان همسن شان علاقه مند میشوند.دختر من خیلی قبل از 3 سالگی به من وصل بود یعنی من هیچ وقتی برای رسیدگی به خودم نداشتم اما الان انقدر به اطرافش سرگرم است که حالا من در حاشیه ام انقدر وقت اضافه دارم که حسرت روزهایی را می خورم که بیهوده فکرهای شما را می کردم فکر می کردم همیشه این گونه است اما اشتباه می کردم به اینده امیدوار باشید وفعلا وقت خود را برای بچه تان بگذارید ولی در عین حال برای ان ایام هم فکری کنید می توانید در مواقعی که خواب است به فعالیت مورد علاقه تان بپردازید شاید احساس تنهایی شما بیشتر به این علت است که وقت ازادی برای خود ندارید موفق باشی گلم ،من را به عنوان دوست خود بدانید وبه ما هم سری بزنید.