خوش خنده
سلام قند عسلم امروز بعد از ظهر رفتيم پيش دكترت تا ببنيم ميتونيم غذاي كمكي رو شروع كنيم يا نه دكنر هم گفت اگر ريسكشو قبول ميكني شروع كن منم تو دلم گفتم آدم مگه سر بچه اش هم ريسك ميكنه اونم شايد سماجت منو ديد اينجوري گفت كه بي خيال غذا دادن بهت بشم قرار شد شير خشك رو امتحان كنيم بگذريم تو مطب اونقدر براي همه خنديدي ازم پرسيدن تو دوران بارداري چيكار كردي كه اينقدر خوش رو شده دكتر هم وقتي معاينه ات ميكرد به چشاش نگاه ميكردي و ميخنديدي دكتر هم خنده اش گرفت راستي يادمه يه بار تو 2 ماهگيت فكر كردم سرما خوردي بردمت دكتر دكتر معاينه كرد گفت چيزي نيست ولي من گفتم چرااا هست آب بينيش مياد خس خس هم ميكنه دكتر رو به شك انداختم موقع نسخه نوشتن روبروش بوديم كه ديد داري ميخندي متوجه شدم تو نوشتن دارو سست شد دوباره بيشتر بهش خنديدي كه دكتر گفت ميخنده كه!! بعد هم 2 باره معاينه و سوال بعد معلوم شد آبريزش بينيت به خاطر بيشتر از حد ريختن قطره ي بيني بوده خس خس هم به خاطر رفلكس دكتر هم گفت برو ني ني سالمه سالمه